زلزله

ساخت وبلاگ

یه شوهر متعصب که نذاره من درس بخونم و بگه زن فقط

باید بشینه تو خونه و خانمی کنه نیازمندم.

+ تف به پروپوزال. هرچی مینویسم تموم نمیشه لامصب.

شنبه هم که امتحان دارم. خدایا کمک کن. کاش در طول روز

بیشتر از ۲۴ ساعت زمان داشتیم.

زلزله...
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 7:40

امروز آخرین امتحان رو دادیم خیلیییییی سخت بود.بعد از امتحان با ناد، نیر و شم رفتیم ساختمون بالا برایعکسای یکمی هم برف بازی کردیم وای که چقدر سرد بود.بعدش رفتیم کافه یکم چیز میز خوردیم من تا رسیدمخونه ساعت ۸ بود الان دارم بیهوش میشم از خستگی.دوتا کش کوچولو هم تو مترو گرفتم برای وقتی که موهام رو میبافم ببندم پایین موهام.امشب فقط میخوام با حس خوب تموم شدن امتحانا بخوابم و فردا پاشم به بقیه بدبختیام که شامل پروپوزالو مقاله هست برسم. ته دلم یه جوریه. شاید این آخرینباری باشه که تو عمرم میرم دانشگاه و امتحان میدم.کم کم دفتر ارشد هم داره بسته میشه و ترس از ایندهتو وجودم بیشتر میشه.+ امروز تولد مامان بود. دیشب بهش تبریک گفتم ولیامروز اصلا پیشش نبودم. حالا فردا یه کاریش میکنم زلزله...
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 7:40

تو خیابون چندبار بغضم گرفت و سعی کردم با نفس عمیق قورتش بدم.از در که اومدم تو مستقیم رفتم حموم و نشستم زیر آب. گفتم الانمیشینم زار زار گریه میکنم ولی فقط تونستم چندتا قطره اشک بریزم.انگار دیگه اشکمم درنمیاد و سنگ شدم.امروز خوب بود ولی نمیدونم چرا یهو حالم خراب شد.نمیدونم؟ چرا میدونم. به خودم که نمیتونم دروغ بگم.همه چیز اونجوری که میخواستم نبود و میدونم قرارهم نیست همیشههمه چیز باب میل من باشه. اما چرا تاحالا نشده باب میل من باشه؟چندبار با زبون خوش گفتم دوست دارم شیک پوش باشی اما مقاومن میکنه.تو این سوز سرما فقط یه هودی پوشیده بود هرچی گفتم برو یه کاپشنبخر اصلا بیا باهم بریم، نیومد. با پول یه کاپشن یا کفش قراره میلیاردر بشی؟پشت لباسش یه لک نارنجی رنگ بود. کفشاش رو دوست ندارم. زشتن.نمیگم تیپ من فوق العاده ست اما در حد توانم تمیز و مرتب میپوشم.تو چرا اینجوری نیستی؟ چرا بهم گوش نمیدی؟ تا حالا نشده لباس بپوشهو من بگم ایول خوشتیپ شده. قدش بلنده هیکلش معرکه ست خب چیمیشه این هیکل قشنگ رو لباس خوب بهش بپوشونه؟بابای منم مثل اکثر باباها اولویتش خانوادشه. ممکنه یه کفش یا یه لباس روسال ها بپوشه. اما همون پیرهن قدیمیش همیشه تمیز و اتوکشیده ست.میدونم تو از خونه نیومده بودی، میدونم اونجایی که بودی این امکانات نبوده،من همه اینا رو میدونم ولی من چی؟ مگه من دل ندارم؟تو حتی اولین بار که از خونه میومدی هم یه لباس معمولی تنت بود و اصلاجوری نبود که بگم بخاطر دیدن من به خودش رسیده.چیزای دیگه که بماند. حتی تو اون روز خاص هم نرفتی یه لباس بخری درحالیکه من توقع داشتم دیگه اون روز لباس نو تنت باشه.تو یه فرشته ای در این شکی نیست ولی من دلم یه فرشته مرتب و منظم میخواد یکی که یکم به خودشم برسه. فکرمیکردم ب زلزله...
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 7:40